الان که داستان تولد هیناوا را میخوانید، هیناوا در خانههای مردم نصب شده و مشغول به انجام وظیفه است. دقیقا همین الان که این متن را مینویسم همکارم مشغول آپدیت کردن نرمافزار پنل اصلی است، دو ماه سخت و دو هفتهی پایانی سختتر را از سر گذراندهایم و حتی شبها خواب تولید محصول را دیدهایم، تا بشود آنچه باید بشود.
شروع داستان برمیگردد به سالها قبل، زمانی که شرکت همایه با پیشبینی رکود بازارش تصمیم گرفت حوزهای جدید را به طور موازی شروع کند. با حضور دوستان و صاحبنظرانی که میشناختیم، جلسات طوفان فکری برگزار کردیم و تمام گزینههایی که برای شروع کار به ذهنمان میرسید، در جلسات مطرح کردیم.

بعد از فراز و نشیبهای بسیار، بالاخره تصمیم بر آن شد که در حوزهی خانهی هوشمند فعالیت شرکت ادامه پیدا کند. در آن زمان هنوز بحث اینترنت اشیا مطرح نشده بود و طرح ما نیز خیلی خام بود. در واقع هدفی تقریبا نامشخص داشتیم که فقط میدانستیم نام آن خانهی هوشمند است. اما اینکه چنین سیستمی دقیقا قرار است چه کاری انجام دهد و چگونه این کار را انجام دهد برای هیچ کدام از ما مشخص نبود.
در آن زمان پروتکلهای ارتباطی که برای ابزارهای خانه هوشمند توسعه داده شده بود، را یکی یکی بررسی کردیم. میدانستیم که خانهی هوشمند ما به صورت بیسیم کار خواهد کرد و در آن زمان دو گزینهی اصلی پیش روی ما بود: ZigBee Smart Home و Z-Wave. به خاطر تحریمهایی که وجود دارد، امکان استفاده از گزینهی دوم نبود و در نهایت سیستمی مبتنی بر ZigBee توسعه دادیم.

با زیگبی همه چیز به خوبی پیش میرفت و به یک سیستم اولیه هم دست پیدا کرده بودیم، پایان سال ۹۳ تصمیم گرفتیم تا حدود صد عدد از این بردها را سفارش بدیم. سفارشی که برای ما حدود بیست میلیون هزینه داشت. پس از حدود یک ماه با کلی ذوق و شوق بردهای مونتاژ شده به دستمان رسید. اما همه چیز آنطوری که فکر میکردیم پیش نرفت، قسمت آنتن هیچ یک از بردها به درستی کار نمیکرد. مجبور شدیم تمام بردهایی که در تصویر میبینید را دور بریزیم.
سال ۹۴ واقعا سال سختی بود، دو سال تلاش کرده بودیم و نتایج کار را در نهایت دور ریخته بودیم. سرمایهگذار هم خسته شده بود و از این منظر هم مشکلاتی ایجاد شده بود. بیشتر وقتمان در آن سال به کارهای توجیه اقتصادی و برون رفت از مشکلات فنی گذشت. تا اینکه بالاخره با پایان سال ۹۴ تصمیم بر آن شد که شرکت جدیدی برای ادامهی کار ایجاد شود. با تاسیس شرکت جدید، تقریبا پروژهی خانهی هوشمند تعطیل شده و پروژهی ماشین هوشمند را شروع کرده بودیم. به نظر میرسید پیچیدگی این پروژه کمتر باشد و زودتر بتوانیم آن را راهی بازار کنیم.

در میانهی راه پروژهی ماشین هوشمند و درست زمانی که به نمونهی اولیهی آن دست پیدا کرده بودیم، با توجه به تجربیات جدیدی که کسب کرده بودیم، ایدهی جدیدی به ذهنم رسید که میتوانست دوباره پروژهی خانهی هوشمند را زنده کند. و همین اتفاق هم افتاد. نیروهای شرکت را گسترش دادیم و با استفاده از تجربیات سالهای قبل و پیشرفتهای تکنولوژی که به واسطهی جهانی شدن بحث اینترنت اشیا رخ داده بود، توانستیم در همان سال نمونهی اولیه خانهی هوشمندمان را هم تولید کنیم. سال ۹۵ برای ما واقعا سال خوبی بود.

تصویر بالا اولین محصول کمینهی (MVP) خانه هوشمند ما را نشان میدهد. محصولی که البته هیچ وقت عرضه نشد و جای خود را به محصولات جدیتر و پختهتری داد. این محصول برای کنترل کولر آبی مورد استفاده قرار میگرفت و تابستان آن سال، کار را برای خانهی خودم خیلی راحتتر کرد. با پایان سال ۹۵، شرکت ما وارد مرحلهی جدیدی از کار شده بود و راههای پیموده نشدهی بسیاری برای سال ۹۶ در پیش رو داشتیم. اتفاقات بزرگی برایمان رخ داد که در پستی جداگانه در مورد آن خواهم نوشت. اینکه بالاخره چطور شد که توانستیم محصول نهایی خانه هوشمند را عرضه کنیم و عاقبت پروژهی ماشین هوشمند چه شد.