برای مهندسین حرفهای، روبرو شدن با چالشهای جدید، یک تفریح جذاب هستش. تفریحی که اگر نباشه، شرایط کاری را کمی کسل کننده میکند. در این پست یک پیشنهاد خیلی ساده برای این موضوع دارم
حتما شنیده اید که در شرکتهای بزرگی مانند گوگل، به کارمندان اجازه میدهند تا زمانی را بر روی ایدههای خودشان کار کنند. و احتمالا برای این کارشان حقوق هم میگیرند. و البته از میان انبوه این پروژههای شخصی، پروژههای خوبی هم تولید شده است که شرکت بر روی آنها سرمایهگذاری کرده و تبدیل به پروژه های جدیتری شده اند.
فارغ از مزایای تجاری و مالی چنین رویکردی برای آن شرکتها، حس خوبی که به کارمندان منتقل میشود؛ به نظرم نکتهی مهمتری است. موضوعی که برای کارمند و شرکت، هر دو نتایج مثبتی دارد. چرا که کارمند خوشحالتر، یعنی محصول بهتر، و محصول بهتر یعنی شرکت موفقتر.
شاید چنین رویکردی در شرکتهای ایرانی مصطلح نباشد، اما پیشنهاد من برای خود مهندسها این هستش که یک پروژهی کوچک شخصی برای خودشان تعریف کنند. پروژهای که در زمانهای بیکاری و یا اوقاتی که کار دیگهای از دستشون برنمیاد (مثل زمانی که در یک اتوبوس شلوغ هستند)، بتوانند بر روی آن پروژه حداقل فکر بکنند. مهندسهای خلاق و باانرژی، ذهنهای فعالی دارند که همواره دوست دارند روی یک موضوعی فکر کنند. این پروژه مثل یک آدامس برای ذهن میمونه که هر وقت بیکار بود، میتونه اون رو بجوه.
پیشنهادم این هستش که خیلی هم از منظر تجاری و سوددهی به این پروژه نگاه نکنید، شاید بهترین روش آن باشد که در روز اول تصمیم بگیرید که در نهایت پروژهتان را به عنوان یک پروژهی متن باز منتشر کنید. البته ممکن هستش وقتی کار تموم شد بتوانید بر روی مسایل تجاری آن هم کار کنید، اما اگر از ابتدا چنین نگاهی داشته باشید، دیگر یک آدامس در دهان مغزتان نگذاشتهاید، بلکه در حال جویدن یک غذای چرب هستید.